تضاد تمام عیار با روایت های رسمی تاریخ معاصر
گفت و گوی جام جم با سیدمحمود کاشانی واقعا جالب توجه بود.
در این گفت و گو آقای کاشانی با استناد به کتابی از دکتر جلال معصومی در خصوص زندگی نامه مصدق می گویند که ایشان حتی دیپلم دبیرستان هم نداشت تا چه رسد به این که دکتر باشد.
آقای کاشانی کوچکترین نقش مصدق درمبارزات ملی شدن صنعت نفت و مدام می گوید که "در جهت سیاست های خارجه عمل می کرد" او حتی چیزی به اسم "کودتا علیه مصدق" را به رسمیت نمی شناسد و منابع رسمی و رسانه ملی را هم بابت این عنوان مواخذه می کند.
خب من که نبودم، ندیدم، حتی خیلی نخوانده ام. نمی دانم شاید همه تاریخ اشتباه باشد و حرف های آقای کاشانی درست باشد. بالاخره ایشان بوده اند و دیده اند. اما خیلی جالب است:
ایشان در مورد آخوند درباری بودن سید حسن امامی (که لفظ دکتر را درباره ایشان فراموش نمی کنند و از به کار بردن لفظ آقا هم برای مصدق اجتناب می کنند) می گوید: "بله حرف هایی است و پاره ای از آنها هم درست است ولی آن هم یک باورهایی برای خودش داشت. من خودم با ایشان همکار بودم در مقطعی"
یا مثلا درباره آقای بقایی می گویند: " یکی از شخصیت های پرهیزکار و مبارز تاریخ ایران بوده است." و دربرابر اتهام اخلاقی اش می گوید: " آنهایی که یک فرد بی گناه را بی دلیل دستگیر کردند، باید محاکمه شوند" و هیچ مدرکی هم دراین باره عنوان نمی کند.
یا مثلا درباره شمس قنات آبادی می گوید: " هرکسی یک نقطه قوت و نقطه ضعف دارد "
اما همین آدم انحلال مجلس توسط مصدق را اشتباه نمی داند و توطئه مسلم می داند.
محتوای این حرف ها در حیطه دانش من نیست. اما نحوه حرف زدن و استدلال کردن غیرقابل قبول است. درست است که این یک مصاحبه است و یک تحقیق تاریخی نیست؛ اما حرف که نباید باد هوا باشد. منِ خواننده باید وقتی این مصاحبه را خواندم فرقی با نخواندنش داشته باشد. می توانم بروم مطالعه کنم؟ تا جایی که ما مطالعه کردیم که ازاین حرف ها نبود. آقای کاشانی چرا نمی روند یک کتاب روشنگرانه تاریخی بنویسند اگر این همه دغدغه دارند که "آنچه که الان تبلیغ می شود ابدا با واقعیت های تاریخی یکی نیست"؟
بیشتر پاسخ های آقای کاشانی شبیه "پیچاندن " است فقط.
اصلا با چه صراحتی می گویند: "کارهایی را که مصدق انجام داده همگی توطئه آمیز بوده." یا "دکتر بقایی یکی از شخصیت های پرهیزکار و مبارز تاریخ ایران بوده است" هرچقدر هم که با اینان مانوس بوده باشند نمی توانند نیت هایشان را اینقدر دقیق بشناسند. مگر خودشان نمی گویند:"آن زمان ها به قدری این رویدادها پیچیده بود که کسی نتوانست عمق فاجعه را متوجه شود. حتی بعد از مرداد سال 1332 هم خیلی از محققان به عمق توطئه پی نبردند." چه طور ایشان اینقدر دقیق متوجه این همه پیچیدگی شدند؟
نکته جالب توجه این جاست که جناب کاشانی این قدری که مصدق را "بد" دانسته اند شاهان پهلوی و سرهنگ نصیری را ندانسته اند.
" و چه درباره نقش روحانیت در سلطنت رضاشاه که به نظر من یکی از نقش های مثبت روحانیت بوده که به هرج و مرج ها پایان داد"
"دلیل اعدام فاطمی این بود که وی در سخنرانی بیست و پنجم مرداد به شاه اهانت کرد چون به شخص اول مملکت توهین شده بود، اعدام شد."
" مأموریت سرهنگ نصیری تنها و منحصراً ابلاغ فرمان برکناری مصدق بوده که آن را با احترام انجام داده"
نه که این ها درست نیست اما بوی تزکیه دیگران برای به لجن کشیدن مصدق را می دهد. رضاشاه به هرج و مرج ها پایان داد. بله هزار و یک کار خوب دیگر هم کرد اما چطور است فقط وقتی می خواهیم از نقش مثبت روحانیت بگوییم یادش می افتیم؟ گزینه بهتری هم لابد نبوده است. دلیل اعدام فاطمی این است اما آنقدر نفرت مصدق در این مصاحبه پررنگ شده که اعمال نفرت برانگیز دیگر عادی جلوه می کند. سرهنگ نصیری هم که یکی از قهرمانان این گفت و گوست ظاهرا!
آدم فکر می کند کل دربار پهلوی از متن مردم بوده و بیگانگان مصدق را نفوذی خودشان کرده اند در دربار.
"60 سال است برای این که جرایم مصدق را پنهان کنند تبلیغاتی بر ترور شخصیت آیت الله کاشانی راه انداخته اند." لااقل شما مقابله به مثل نکنید آقای کاشانی!
این گفت و گو حس بدی به من داد فقط.
دورفلكي يكسره برمنهج عدل است خوش باش كه ظالم نبرد راه به منزل