حکایت من و تقدیر
خط خطی بیست و نهم فروردین 91
*(از الهام صبح تا واگویه شبانه)*
داری می آیی مثل یک آژیر با من
تا باز گویی قصه تقدیر با من
تسلیم دیگر، بعد از این حرفی ندارم
هرجور می خواهی بکن تدبیر با من
دیگر تمام نقشه ها نقشِ بر آب است
طرح خودت لطفاً بکن تصویر با من
باز این قلم را داده ای دست من این بار
آخر چرا این قدر گیراگیر با من
لطفاً بگو تصمیم مال بهتران است
من را رهاکن در خم زنجیر با من
هرجا که کار زندگی دست من افتاد
درماند یک فریاد بی تاثیر با من
باشد، قبول، اما به یاد خویش بسپار:
باید شود بهتر پس این تقدیر با من
+ نوشته شده در چهارشنبه بیستم اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 0:50 توسط فلک پیما
|
دورفلكي يكسره برمنهج عدل است خوش باش كه ظالم نبرد راه به منزل